اما روزگار تصمیم گرفت او را در بین خیلی ها بزرگ نماید.تومور سرطانی بلای جان رویاهای بزرگ او شده بود.به گفته والدینش او همیشه دوست داشت پولدار شود و اینده خوبی برای خود و خانواده اش بسازد.
انتشار تومور در بدن لیانگ هوشیاری را از او گرفت و به کما رفت.پزشکان از او قطع امید نمودند.اما لیانگ در یک اقدام انساندوستانه قبلا تصمیم خود را گرفته بود.او وصیت کرده بود کلیه و کبدش را اهدا نماید.
او دستور داد بدنش را به دانشگاه پزشکی شنزن چین برده و اعضایش را به بیماران نیازمند اهدا نمایند.او در حقیقت هر چند دکتر نشد اما رویای رفتن به دانشگاه پزشکی را تحقق بخشید و خواست بگوید که کودکان هم می توانند حرکات بزرگی انجام دهند.جنازه او پس از عمل جراحی در میان اشک و ماتم خانواده و کادر پزشکی بدرقه شد
نظرات شما عزیزان: